آخرین مطالب آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان مطالب علمي و آموزنده و جالب به اشتراك گزاري انواع مطالب علمي و آموزنده و جالب براي همه در زندگی همه ما ها رخ داده است. لحظه ها و اتفاقات کوچکی که شاید بسیار ویژه و درخور توجه نباشند، ولی دلچسبی و لذت بخشی آن لحظه ها و اتفاقات بسیار بزرگ است و شیرینی خاصی دارد. در اینجا چند مطلب که این لحظات و اتفاقات شیرینی که را در زندگی تمامی ما وجود دارد را در قالب های زیبا در خدمت شما عزیزان قرار داده میشود امیدوارم شما هم لذت ببرید.
زندگی همین چیزهای کوچک است. لحظههای ساده و دوست داشتنهای کودکانه… **********
قضیـه من و دل کنـدن از کفـشهای قدیـمی ام ... ![]() دلبسته ی کفشهایم بودم. کفش هایی که یادگار سال های نوجوانی ام بودند دلم نمی آمد دورشان بیندازم هنوز همان ها را می پوشیدم اما کفش ها تنگ بودند و پایم را می زدند قدم از قدم اگر بر می داشتم زخمی تازه نصیبم می شد سعی می کردم کمتر راه بروم زیرا که رفتن دردناک بود می نشستم و زانوهایم را بغل می گرفتم و می گفتم: چقدر همه چیز دردناک است چرا خانه ام کوچک است و شهرم و دنیایم می نشستم و می گفتم: زندگیم بوی ملالت می دهد و تکرار می نشستم و می گفتم: خوشبختی تنها یک دروغ قدیمی است می نشستم و به خاطر تنگی کفشهایم جایی نمیرفتم قدم از قدم بر نمیداشتم و فقط می گفتم و می گفتم پارسایی از کنارم رد شد عجب ! پارسا پا برهنه بود و کفشی بر پا نداشت مرا که دید لبخندی زد و گفت: خوشبختی دروغ نیست اما شاید تو خوشبخت نشوی زیرا خوشبختی خطر کردن است و زیباترین خطر؛ از دست دادن ... تا تو به این کفش های تنگ آویخته ای؛ برایت دنیا کوچک است و زندگی ملال آور جرات کن و کفش تازه به پا کن. شجاع باش و باور کن که بزرگتر شده ای رو به پارسا کردم، پوزخندی زدم و گفتم اگر راست می گویی پس خودت چرا کفش تازه به پا نمی کنی تا پا برهنه نباشی؟ پارسا فروتنانه خندید و پاسخ داد: من مسافرم و تاوان هر سفرم کفشی بود که هر بار که از سفر برگشتم تنگ شده بود و پس هر بار دانستم که قدری بزرگتر شده ام هزاران جاده را پیمودم و هزارها پای افزار را دور انداختم تا فهمیدم بزرگ شدن بهایی دارد که باید آن را پرداخت حالا دیگر هیچ کفشی اندازه ی من نیست وسعت زندگی هرکس به اندازه ی وسعت اندیشه ی اوست سر تا پای خودم را كه خلاصه میكنم، میشوم قد یك كف دست خاك كه ممكن بود یك تكه آجر باشد توی دیوار یك خانه یا یك قلوه سنگ روی شانه یك كوه یا مشتی سنگریزه، تهته اقیانوس؛ یا حتی خاك یك گلدان باشد؛ خاك همین گلدان پشت پنجره یك كف دست خاك ممكن است هیچ وقت هیچ اسمی نداشته باشد و تا همیشه، خاك باقی بماند، فقط خاك اما حالا یك كف دست خاك وجود دارد كه خدا به او اجازه داده نفس بكشد ببیند، بشنود، بفهمد و جان داشته باشد. یك مشت خاك كه اجازه دارد عاشق بشود، انتخاب كند، عوض بشود، تغییر كند ... وای، خدای بزرگ! من چقدر خوشبختم من همان خاك انتخاب شده هستم همان خاكی كه با بقیه خاكها فرق میكند من آن خاكی هستم كه خدا از نفسش در آن دمیده من آن خاك قیمتیام که می خواهم تغییر کنم؛ انتخاب کنم وای بر من اگر همین طور خاك باقی بمانم الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی، همدردی کنم. بیش از آنکه مرا بفهمند، دیگران را درک کنم پیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:, :: 1:17 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
در زندگی همه ما ها رخ داده است. لحظه ها و اتفاقات کوچکی که شاید بسیار ویژه و درخور توجه نباشند، ولی دلچسبی و لذت بخشی آن لحظه ها و اتفاقات بسیار بزرگ است و شیرینی خاصی دارد. در اینجا چند مطلب که این لحظات و اتفاقات شیرینی که را در زندگی تمامی ما وجود دارد را در قالب های زیبا در خدمت شما عزیزان قرار داده میشود امیدوارم شما هم لذت ببرید.
زندگی همین چیزهای کوچک است. لحظههای ساده و دوست داشتنهای کودکانه… **********
قضیـه من و دل کنـدن از کفـشهای قدیـمیام ... ![]() دلبسته ی کفشهایم بودم. کفش هایی که یادگار سال های نوجوانی ام بودند دلم نمی آمد دورشان بیندازم هنوز همان ها را می پوشیدم اما کفش ها تنگ بودند و پایم را می زدند قدم از قدم اگر بر می داشتم زخمی تازه نصیبم می شد سعی می کردم کمتر راه بروم زیرا که رفتن دردناک بود می نشستم و زانوهایم را بغل می گرفتم و می گفتم: چقدر همه چیز دردناک است چرا خانه ام کوچک است و شهرم و دنیایم می نشستم و می گفتم: زندگیم بوی ملالت می دهد و تکرار می نشستم و می گفتم: خوشبختی تنها یک دروغ قدیمی است می نشستم و به خاطر تنگی کفشهایم جایی نمیرفتم قدم از قدم بر نمیداشتم و فقط می گفتم و می گفتم پارسایی از کنارم رد شد عجب ! پارسا پا برهنه بود و کفشی بر پا نداشت مرا که دید لبخندی زد و گفت: خوشبختی دروغ نیست اما شاید تو خوشبخت نشوی زیرا خوشبختی خطر کردن است و زیباترین خطر؛ از دست دادن ... تا تو به این کفش های تنگ آویخته ای؛ برایت دنیا کوچک است و زندگی ملال آور جرات کن و کفش تازه به پا کن. شجاع باش و باور کن که بزرگتر شده ای رو به پارسا کردم، پوزخندی زدم و گفتم اگر راست می گویی پس خودت چرا کفش تازه به پا نمی کنی تا پا برهنه نباشی؟ پارسا فروتنانه خندید و پاسخ داد: من مسافرم و تاوان هر سفرم کفشی بود که هر بار که از سفر برگشتم تنگ شده بود و پس هر بار دانستم که قدری بزرگتر شده ام هزاران جاده را پیمودم و هزارها پای افزار را دور انداختم تا فهمیدم بزرگ شدن بهایی دارد که باید آن را پرداخت حالا دیگر هیچ کفشی اندازه ی من نیست وسعت زندگی هرکس به اندازه ی وسعت اندیشه ی اوست سر تا پای خودم را كه خلاصه میكنم، میشوم قد یك كف دست خاك كه ممكن بود یك تكه آجر باشد توی دیوار یك خانه یا یك قلوه سنگ روی شانه یك كوه یا مشتی سنگریزه، تهته اقیانوس؛ یا حتی خاك یك گلدان باشد؛ خاك همین گلدان پشت پنجره یك كف دست خاك ممكن است هیچ وقت هیچ اسمی نداشته باشد و تا همیشه، خاك باقی بماند، فقط خاك اما حالا یك كف دست خاك وجود دارد كه خدا به او اجازه داده نفس بكشد ببیند، بشنود، بفهمد و جان داشته باشد. یك مشت خاك كه اجازه دارد عاشق بشود، انتخاب كند، عوض بشود، تغییر كند ... وای، خدای بزرگ! من چقدر خوشبختم من همان خاك انتخاب شده هستم همان خاكی كه با بقیه خاكها فرق میكند من آن خاكی هستم كه خدا از نفسش در آن دمیده من آن خاك قیمتیام که می خواهم تغییر کنم؛ انتخاب کنم وای بر من اگر همین طور خاك باقی بمانم الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی، همدردی کنم. بیش از آنکه مرا بفهمند، دیگران را درک کنم پیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:, :: 1:17 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
مسأله انسان سازى، جامعه سازى و انتقال فرهنگ شیعى به نسل بعد در مجالس امام حسین(ع)، قوى تر نیز مى باشد؛ زیرا ماهیت قیام امام حسین(ع) و نیز آموزه هاى تربیتى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى عاشورا، در تعالى و بالندگى انسان و جامعه چشم گیر بوده و عناصر رویداد کربلا، مؤلفه هاى اساسى و اصلى را در ترسیم فرهنگ شیعى رقم زده است که توسط مراسم سوگوارى به نسل بعد منتقل مى شود.
با توجّه به بیانات، سخنات بار، اندک بودن انسان هاى راستین در صحنه امتحان، لزوم شهادت طلبى در عصر حاکمیت باطل، زینت بودن شهادت براى انسان، تکلیف مبارزه با سلطه جور و طغیان، اوصاف پیشواى حق، تسلیم و رضا در برابر خواسته خدا، همراهى شهادت طلبان در مبارزات حق جویانه، حرمت ذلّت پذیرى براى آزادگان و فرزانگان مؤمن، پل بودن مرگ براى عبور به بهشت برین، آزادگى و جوانمردى، یارى خواهى از همه و همیشه در راه احقاق حق.در این خصوص نگا: فرهنگ عاشورا، صص 268 - 271؛ حسین، عقل سرخ، صص 77 - 119؛ امام حسن و امام حسین(ع)، صص 116 - 121.
P}درس آزادى به دنیا داد رفتار حسین {E}بذر همت در جان افشاند، افکار حسین {P
P}گر ندارى دین به عالم، لااقل آزاده باش {E}این کلام نغز مى باشد زگفتار حسین {P
P}مرگ با عزّت زعیش در مذلّت بهتر است {E}نغمه اى مى باشد از لعل دربار حسین {P
در عین حال موارد ذیل علاوه بر موارد پیش گفته، مى توانند حکمت عزادارى بر امام حسین(ع) را تبیین کنند:
1. نوعى اعتراض به ظالمان زمان و حمایت از مظلومان جهان؛
2. عامل تقویت حس عدالت خواهى و انتقام جویى از ستمگران؛
3. زمینه ساز اجتماع شیعیان جهت پیروى و دفاع از حق؛
سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:ن و شعارهاى عاشورا، مى توان عناصر انسان ساز، جامعه ساز و فرهنگ ساز را ملاحظه کرد؛ مواردى چون: عبادت، ایثار، شجاعت، توکل، صبر، امر به معروف و نهى از منکر، نابودى اسلام در شرایط سلطه یزیدیان، حرمت بیعت با کسى چون یزید، شرافت مرگ سرخ بر زندگى ذلّhttp://www,zigur,com/video/resource/pageimages/5271770011,jpeg, :: 1:9 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
![]() ![]() |