درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید كارمن به اشتراك گزاري انواع مطالب علمي و آموزنده و جالب براي همه است
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
مطالب علمي و آموزنده و جالب
به اشتراك گزاري انواع مطالب علمي و آموزنده و جالب براي همه




 

تاریخچه ضرب‌المثل قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم

 آورده‌اند که در زمان‌های دور، مرد بسیار پولداری زندگی می‌کرد. او پسری به شدت خوشگذران و ولخرج داشت و همیشه در حال پند دادن به فرزندش بود و او را از همنشینی با دوستان بدکردار و سودجو منع می‌کرد. اما پسرش از او حرف‌شنوی نداشت و یکسره به دنبال عیش و نوش بود و افرادی هم که با او دوست بودند فقط به دنبال پول و ثروتش بودند.

روزی پدر به شدت بیمار می‌شود و او بلافاصله طبیب را خبر می‌کند. طبیب بعد از معاینه به او می‌گوید چند روز بیشتر زنده نمی‌مانی. اگر وصیتی داری بگو. مرد ثروتمند به یکی از نوکرانش می‌گوید پسرم را نزد من بیاورید.

 پسرش و وقتی حال و روز پدر را از طبیب جویا می‌شود بسیار ناراحت می‌شود. مرد ثروتمند به او می‌گوید:

پسرم؛ من چند روز بیشتر از عمرم باقی نمانده است و در این لحظات آخر وصیتی دارم. از تو می‌خواهم هر زمان که احساس کردی به ته خط رسیدی و هیچکس در کنارت نماند به سمت آشپزخانه برو و وقتی وارد آنجا شدی طنابی از سقف آویزان است. آن را بر گردنت بینداز و خودت را خلاص کن و بدان این دنیا دیگر به تو احتیاجی ندارد.

پسرش تمام سخنان پدرش را شنید و با چشمانی گریان به او گفت که صحبت‌های شما را به ذهنم می‌سپارم.

بعد از چند روز مرد ثروتمند از دنیا رفت و پسرش مانند قبل به خوشگذرونی و عشق و حال با دوستانش پرداخت. او روز به روز بر ولخرجی‌هایش می‌‌افزود  تا جایی که تمام ثروتش را خرج عیش و نوشش کرد و دیگر پولی برایش باقی نماند. تمام دوستانش از او فاصله گرفتند و هنگامی از آن‌ها کمک خواست هیچکدام دست او را نگرفتند و او را طرد کردند.

پسر جوان از رفتار و برخورد دوستانش متعجب شد و به یاد پدرش افتاد که چقدر او را نصیحت می‌کرد، ولی او توجهی به حرفهای پدر نمی‌کرد.

یک روز پسر جوان که خیلی گرسنه بود، برای خودش تخم مرغی درست کرد و کمی نان هم برداشت و  به صحرا رفت. در بین راه رودی را دید و در کنار آن نشست. کفش‌هایش را از پا درآورد و داخل آب رفت تا سر و صورتش را بشوید.

ناگهان کلاغی کنار رود خانه نشست و  دستمالش را با خود برد. پسر بیچاره دستش به کلاغ نرسید و خسته و گرسنه به راه افتاد. در بین راه دوستانش را دید که مشغول خوشگذرانی بودند. به آنها که رسید و سلام کرد و برایشان تعریف کرد که کلاغ دستمالش را برده است. آن‌ها هم او را مسخره کردند و به او گفتند اگر غذا می‌خواهی به تو می‌دهیم. دلیلی ندارد به ما دروغ بگویی!!

پسر جوان از حرف‌های دوستانش بسیار ناراحت شد و بلافاصله به خانه برگشت و یاد نصیحت پدرش افتاد، پس طبق گفته‌ی پدرش عمل کرد و وقتی که طناب را به گردنش انداخت، سقف مطبخ به لرزه درآمد و کیسه‌ای از آنجا به زمین افتاد. داخل کیسه را نگاه کرد و طلا و جواهرات بسیاری در آن بود.در همان لحظه خدا را شکر کرد و زیر لب گفت پدر خدا تو را رحمت کند که به فکر من بودی و می‌دانستی روزی آنقدر فقیر می‌شوم که حتی پولی برای خریدن نان هم نخواهم داشت.

alt

 پسر جوان فردای آن روز، مهمانی ترتیب داده و همه‌ی دوستانش و همچنین تعدادی از مردان قوی و نیرومند را هم به مجلسش دعوت کرد.

دوستانش که متوجه می‌شوند پسر جوان دوباره صاحب مال و ثروت شده است دعوت او را پذیرفتند و هنگامی که وارد خانه‌ی او شدند با زبان چرب و نرم از او معذرت خواهی کردند.

alt

مدتی از مهمانی گذشت و پسر جوان رو به دوستانش کرد و گفت خاطره‌ی جالبی دارم و دوست دارم برای شما تعریف کنم. امروز هنگامی که برای خرید به بازار رفته بودم در بین راه کلاغی را دیدم که با پاهای خود گوسفندی را گرفت و پرواز کرد. دوستانش بلافاصله حرف او را تایید کردند و گفتند که حرف شما کاملا درست است.

در همان لحظه پسر جوان گفت، یادتان می‌آید آن روز برایتان تعریف کردم که کلاغی دستمال مرا از کنار رودخانه برداشت و رفت، شما به من تهمت دروغ زدید و مرا به سخره گرفتید؟ اکنون چرا حرف‌های مرا تایید می‌کنید؟

 سپس به آن مردان قوی هیکل فرمان داد تا دوستانش را به شدت کتک بزنند و از خانه بیرونشان کنند. پسر جوان متوجه تمام اشتباهاتش شد و فهمید که دوستانش، به خاطر پول با او دوستی می‌کردند.

از آن دوران تا به امروزه اگر بخواند به کسی بگویند که با دوستان ناباب رفت و آمد نکن، این ضرب‌المثل را برایش بکار می‌برند:

قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم

 



شنبه 5 تير 1395برچسب:, :: 7:38 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali

تاریخچه ضرب‌المثل قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم

آورده‌اند که در زمان‌های دور، مرد بسیار پولداری زندگی می‌کرد. او پسری به شدت خوشگذران و ولخرج داشت و همیشه در حال پند دادن به فرزندش بود و او را از همنشینی با دوستان بدکردار و سودجو منع می‌کرد. اما پسرش از او حرف‌شنوی نداشت و یکسره به دنبال عیش و نوش بود و افرادی هم که با او دوست بودند فقط به دنبال پول و ثروتش بودند.

روزی پدر به شدت بیمار می‌شود و او بلافاصله طبیب را خبر می‌کند. طبیب بعد از معاینه به او می‌گوید چند روز بیشتر زنده نمی‌مانی. اگر وصیتی داری بگو. مرد ثروتمند به یکی از نوکرانش می‌گوید پسرم را نزد من بیاورید.

پسرش و وقتی حال و روز پدر را از طبیب جویا می‌شود بسیارناراحت می‌شود. مرد ثروتمند به او می‌گوید:

پسرم؛ من چند روز بیشتر از عمرم باقی نمانده است و در این لحظات آخر وصیتی دارم. از تو می‌خواهم هر زمان که احساس کردی به ته خط رسیدی و هیچکس در کنارت نماند به سمت آشپزخانه برو و وقتی وارد آنجا شدی طنابی از سقف آویزان است. آن را بر گردنت بینداز و خودت را خلاص کن و بدان این دنیا دیگر به تو احتیاجی ندارد.

پسرش تمام سخنان پدرش را شنید و با چشمانی گریان به او گفت که صحبت‌های شما را به ذهنم می‌سپارم.

بعد از چند روز مرد ثروتمند از دنیا رفت و پسرش مانند قبل به خوشگذرونی و عشق و حال با دوستانش پرداخت. او روز به روز بر ولخرجی‌هایش می‌‌افزود تا جایی که تمام ثروتش را خرج عیش و نوشش کرد و دیگر پولی برایش باقی نماند. تمام دوستانش از او فاصله گرفتند و هنگامی از آن‌ها کمک خواست هیچکدام دست او را نگرفتند و او را طرد کردند.

پسر جوان از رفتار و برخورد دوستانش متعجب شدو به یاد پدرش افتاد که چقدر او را نصیحت می‌کرد،ولی او توجهی به حرفهای پدر نمی‌کرد.

یک روز پسر جوان که خیلی گرسنه بود، برای خودش تخم مرغی درست کرد و کمی نان هم برداشت و به صحرا رفت. در بین راهرودی را دید و در کنار آن نشست. کفش‌هایش را از پا درآورد و داخل آب رفت تا سر و صورتش را بشوید.

ناگهان کلاغی کنار رود خانه نشست و دستمالش را با خود برد. پسر بیچاره دستش به کلاغ نرسید و خسته و گرسنه به راه افتاد. در بین راه دوستانش را دید که مشغول خوشگذرانی بودند. به آنها که رسید و سلام کرد و برایشان تعریف کرد که کلاغ دستمالش را برده است. آن‌ها هم او را مسخره کردند و به او گفتند اگر غذا می‌خواهی به تو می‌دهیم. دلیلی ندارد به ما دروغ بگویی!!

پسر جوان از حرف‌های دوستانش بسیار ناراحت شد و بلافاصله به خانه برگشت و یاد نصیحت پدرش افتاد، پس طبق گفته‌ی پدرش عمل کرد و وقتی که طناب را به گردنش انداخت، سقف مطبخ به لرزه درآمد و کیسه‌ای از آنجا به زمین افتاد. داخل کیسه را نگاه کرد و طلا و جواهرات بسیاری در آن بود.در همان لحظه خدا را شکر کردو زیر لب گفتپدر خدا تو را رحمت کند که به فکر من بودی و می‌دانستی روزی آنقدر فقیر می‌شوم که حتی پولی برای خریدن نان هم نخواهم داشت.

alt

پسر جوان فردای آن روز، مهمانی ترتیب داده و همه‌ی دوستانشو همچنین تعدادی از مردان قوی و نیرومند را هم به مجلسش دعوت کرد.

دوستانش که متوجه می‌شوند پسر جوان دوباره صاحب مال و ثروت شده است دعوت او را پذیرفتندو هنگامی که وارد خانه‌ی او شدند با زبان چرب و نرم از او معذرت خواهی کردند.

alt

مدتی از مهمانی گذشت و پسر جوان رو به دوستانش کرد و گفت خاطره‌ی جالبی دارم و دوست دارم برای شما تعریف کنم. امروز هنگامی که برای خرید به بازار رفته بودم در بین راه کلاغی را دیدم که با پاهای خود گوسفندی را گرفت و پرواز کرد. دوستانش بلافاصله حرف او را تایید کردند و گفتند که حرف شما کاملا درست است.

در همان لحظه پسر جوان گفت، یادتان می‌آید آن روز برایتان تعریف کردم که کلاغی دستمال مرا از کنار رودخانه برداشت و رفت، شما به من تهمت دروغ زدید و مرا به سخره گرفتید؟ اکنون چرا حرف‌های مرا تایید می‌کنید؟

سپس به آن مردان قوی هیکل فرمان داد تا دوستانش را به شدت کتک بزنند و از خانه بیرونشان کنند. پسر جوان متوجه تمام اشتباهاتش شد و فهمید که دوستانش، به خاطرپولبا او دوستی می‌کردند.

از آن دوران تا به امروزه اگر بخواند به کسی بگویند که با دوستان ناباب رفت و آمد نکن، این ضرب‌المثل را برایش بکار می‌برند:

قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم



شنبه 5 تير 1395برچسب:, :: 7:38 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali

آیا امواج گوشی‌ همراه باعث سرطان می‌شوند؟

دیروز نتیجه‌ی بزرگترین و گران‌ترین پژوهش درباره‌ی ارتباط استفاده از گوشی‌های همراه با ابتلا به سرطان منتشر شد. این پژوهش بزرگ ۲۵ میلیون دلاری را دولت آمریکا تامین مالی کرده است. دانشمندان دخیل در این تحقیق، به دنبال کشف رابطه‌ی قرارگیری مداوم در معرض امواج گوشی‌های همراه و ابتلا به سرطان در حیوانات بودند. نتیجه‌ی آزمایش بدین ترتیب بود که وقتی موش‌های آزمایشگاهی نر برای تمام عمرشان در معرض تشعشع قرار می‌گرفتند، احتمال ابتلا به سرطان‌های نادر‌ در آن‌ها افزایش می‌یافت. البته میزان افزایش خیلی زیاد نیست، ولی به هر حال رابطه‌ای منطقی بین امواج موبایل و ابتلا به سرطان در موش‌ها وجود دارد. این پژوهش باعث مطرح شدن دوباره‌ی مناقشه و جنجال درباره‌ی ایمنی امواج موبایل شده است.

این پژوهش دو ساله را محققان «برنامه‌ی ملی سم‌شناسی» (NTP) انجام دادند. NTP گروهی است که زیر نظر «موسسه ملی سلامت» آمریکا فعالیت می‌کند. موش‌های آزمایشگاهی را به شکلی در معرض امواج رادیویی قرار دادند تا نوعی شبیه‌سازی از زندگی روزمره‌ و تمام امواجی که در محیط پیرامونمان وجود دارد، بوجود آید. موش‌ها دو سال عمر می‌کردند و در تمام این دو سال، آن‌ها در اتاقکی قرار داشتند که کل بدنشان روزی ۹ ساعت در معرض امواج رادیویی بود. «کریستوفر پورتیر» سرپرست پیشین گروه NTP می‌گوید که این تحقیق، بهترین و دقیق‌ترین پژوهش در زمینه‌ی اثر امواج گوشی‌های همراه روی بدن موجودات زنده بوده است.

در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه، بیشتر افراد بزرگسال گوشی همراه دارند. مثلا در آمریکا ضریب نفوذ آن در بین بزرگسالان به ۹۰ درصد می‌رسد. آمارها نشان می‌دهد که تا سال ۲۰۱۹، حدود ۵ میلیارد نفر گوشی همراه خواهند داشت. هرچند که همیشه نگرانی‌هایی از بابت ایمنی امواج گوشی‌ها وجود داشته، ولی هیچ وقت در هیچ تحقیقی رابطه‌ی امواج با سرطان این‌قدر خوب مشاهده نشده بود. آژانس بین‌المللی تحقیقات سرطان در سال ۲۰۱۱، تابش رادیویی را به عنوان عاملی سرطان‌زا در انسان معرفی کرده بود. داده‌های آن‌ها از تحقیقات اپیدمیولوژیکی بدست آمده بود و این داده‌ها نشان می‌دادند افرادی که خیلی زیاد و در مدت زمان طولانی با گوشی همراه مکالمه می‌کردند، به احتمال ۴۰ تا ۲۰۰ درصد بیشتر مبتلا به گلیوما و نوروم آکوستیک می‌شدند. نوروم آکوستیک تومور خوش‌خیم مربوط به سلول‌های عصبی شنوایی است. این داده‌ها برای اثبات نا ایمن بودن امواج موبایل کافی نبود. به همین دلیل گروه NTP در سال ۲۰۰۹ تصمیم گرفت که آزمایشی طولانی مدت را روی حیوانات انجام دهد.

تعدادی از موش‌های آزمایشگاهی قرار گرفته در معرض امواج رادیویی به سرطان مبتلا شدند. با این حال تعداد آن‌ها زیاد نبود.

به هر صورت این پژوهش روی هزاران موش انجام و روشن شد آن‌هایی که در معرض تابش رادیویی مشابه تابش گوشی‌های همراه بودند، به انواعی نادر از سرطان مغز و قلب دچار شدند. البته همچنان تعداد موش‌هایی که سرطان گرفتند کم بود، ولی مشخصا آن‌هایی که در معرض تابش بیشتر بودند، به احتمال بیشتری سرطان می‌گرفتند. بعضی از موش‌ها مبتلا به «گلیوما» شدند. گیلوما یکی از انواع تومورهایی است که در مغز رشد می‌کند. بعضی از آن‌ها هم به «شوانومای قلبی» مبتلا شدند. هیچ کدام از موش‌های گروه کنترل، یعنی آن‌هایی که در معرض تشعشع نبودند، دچار تومور سرطانی نشدند. چیزی که در نتایج این آزمایش خیلی عجیب است این بود که موش‌های نر نسبت به ماده‌ها خیلی بیشتر سرطان گرفتند.

قبلا پژوهش‌هایی شبیه به این انجام شده بود، ولی در هیچ‌کدام از این همه موش استفاده نشده بود. موش‌ها در گروه‌های ۹۰ تایی قرار گرفتند و هر گروه از هنگام جنینی تا پایان عمر به میزان‌های مختلف، در معرض امواج قرار داشت. در طول پژوهش موش‌ها در قفس آزاد بودند و زندگی عادی خود را می‌کردند. در پژوهش از دو نوع مدولاسیون CDMA و GSM که در گوشی‌های امروزی رایج هستند استفاده شده بود. هرچند که میزان تشعشع هر دو تقریبا یکسان است، ولی تفاوت‌هایی در نحوه‌ی تشعشع از طریق آنتن وجود دارد. به هر صورت هیچ تفاوت آماری بین میزان سرطان موش‌هایی که در معرض امواج GSM بودند نسبت به CDMA پیدا نشد. بین ۲ تا ۳ درصد موش‌های نر گروه‌هایی که در معرض تشعشع بودند، به گلیوما مبتلا شدند و میزان ابتلا به شوانوما هم بین ۱ تا ۶ درصد بود. نتیجه درباره‌ی موش‌های ماده این‌طور نبود و آن‌ها خیلی کمتر سرطان گرفتند. در ضمن به دلایلی که هنوز هیچ‌کس نمی‌داند، موش‌هایی که در معرض تشعشع بودند بیشتر از موش‌هایی که در معرض تشعشع نبودند عمر کردند.

این نتایج به چه معنا هستند؟ خوب این اولین مشاهده‌ی مستقیم از تاثیر امواج روی موش‌ها و ابتلا به سرطان آن‌هاست. بنابراین ما هم باید نگران باشیم. با این حال هنوز جای خیلی زیادی برای تحقیق وجود دارد. در پنج کشور اروپایی، پژوهشی بزرگ انجام شده که در آن، رفتار استفاده از گوشی همراه روی ۳۰۰ هزار نفر برای پنج سال زیر نظر گرفته می‌شود و همزمان آن‌ها را از بابت ابتلا به سرطان، بیماری‌های عصبی، قلبی و همچنین سردرد و اختلال خواب زیر نظر می‌گیرد. پژوهشی دیگر هم در بارسونا انجام می‌شود که در آن ۹۰۳ نفر بین ۱۰ تا ۲۴ سال را زیر نظر قرار می‌دهد. هیچ‌کدام از این دو پروژه نتیجه‌ای بیرون نداده است.

به هر صورت هرچند که هنوز نتایج خیلی دقیقی حاصل نشده و از اینکه امواج موبایل کاملا برای انسان خطرناک هستند مطمئن نیستیم، ولی سازمان‌های مختلف می‌توانند بر اساس آن اقداماتی بکنند. مثلا اینکه نگذارند کودکان از گوشی‌های همراه استفاده کنند. یا اینکه به مردم توصیه شود کمتر با گوشی صحبت کنند و برای این کار از هندزفری استفاده کنند.

اما به نظر من چون باند فركانسي بالايي در تلفن همراه استفاده ميشود ضرر آن قطعي است و احتمال يونيزه و سرطاني شده  بافت هاي بدن زياده  و لي به دلايل تجاري  و ميل مردم بصورت بالا  هميشه گزارش مي شود



دو شنبه 24 خرداد 1395برچسب:, :: 9:39 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali